English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (7224 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
cost accounting U حسابداری قیمت تمام شده حسابداری صنعتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
cost accounting U حسابداری قیمت تمام شده حسابداری هزینه حسابداری صنعتی
Other Matches
accounting price U قیمت حسابداری
current cost accounting حسابداری هزینه جاری حسابداری براساس نرخ های جاری
accounting U حسابداری
accountancy U حسابداری
accounting U حسابداری [حسابداری]
book keeping U حسابداری [حسابداری]
accountancy U حسابداری [حسابداری]
cost accounting U حسابداری
bookwork [bookkeeping] U حسابداری [حسابداری]
accounting principles U اصول حسابداری
accounting system U نظام حسابداری
inflation accounting U حسابداری تورمی
accounting machine U ماشین حسابداری
comptroller U بازرس حسابداری
accounting profit U سود حسابداری
accounting system U سیستم حسابداری
voucher U سند حسابداری
single entry U حسابداری فردی
vouchers U سند حسابداری
single entry U حسابداری ساده
tally sheet U کاربرگ حسابداری
stock accounting U حسابداری موجودی
double entry bookkeeping U حسابداری دوبل
sales accounting U حسابداری فروش
national accounting U حسابداری ملی
accounting profit سود از دیدگاه حسابداری
accounting package U بسته پیش نوشته حسابداری
accountable depot U مرکز نگهداری سوابق حسابداری
integrated accounting package U بسته پیش نوشته حسابداری مجتمع
modular accounting package U برنامه پیش نوشته حسابداری واحدی
accounting U اصول حسابداری برسی اصل و فرع
current purchasing power U حسابداری که در ان نرخهای جاری مبنای محاسبه میباشند
accounting package U نرم افزاری که توابع حسابداری تجاری را خودکار انجام میدهد
credit U ستون اعتبار در حسابداری دوبل به حساب بستانکاری کسی گذاشتن
credited U ستون اعتبار در حسابداری دوبل به حساب بستانکاری کسی گذاشتن
crediting U ستون اعتبار در حسابداری دوبل به حساب بستانکاری کسی گذاشتن
credits U ستون اعتبار در حسابداری دوبل به حساب بستانکاری کسی گذاشتن
accounts package U نرم افزاری که توابع حسابداری تجاری را خودکار انجام میدهد
corporate model U نمایش یا شبیه سازی ریاضی اعمال حسابداری و خطوط راهنمای سیاست مالی یک شرکت
cost plus pricing U تعیین قیمت فروش با افزودن ضریب مخصوص منفعت به قیمت تمام شده
cost price U قیمت تمام شده
cost prices U قیمت تمام شده
spot price U قیمت تمام شده
cost reduction U تقلیل قیمت تمام شده
prime cost U قیمت تمام شده محصول
basing point pricing U قیمت تمام شده کالا
cost of goods manufactured U قیمت تمام شده تولید
cost ledger U دفتر قیمت تمام شده
at the full landed cost price U قیمت تمام شده کالا در مقصد
factor cost U قیمت تمام شده عامل تولید
cost of sales U قیمت تمام شده کالای فروش رفته
To sell at coast price . U مایه کاری حساب کردن ( به قیمت تمام شده )
flattest U تنظیم نرخ قیمت که تمام استفادههای از یک مکان را می پوشاند
flat U تنظیم نرخ قیمت که تمام استفادههای از یک مکان را می پوشاند
cost plus contract U قرارداد براساس قیمت تمام شده به اضافه درصدی به عنوان سود
kinked demand curve U و اگر فروشنده قیمت کالا راکاهش دهد فروش وی بیشترنخواهد شد زیرا سایرفروشندگان قیمت خود راپائین اورده و از کاهش قیمت تبعیت میکنند .
cost records U مدارک قیمت تمام شده مدارک تعیین ارزش
loss leader U بفروش میرسد کالایی که به منظور جلب توجه مشتری زیر قیمت تمام شده بفروش می رسد
cost of goods purchased U قیمت تمام شده کالای خریداری شده
reserve price U قیمت پنهانی [در حراجی های فرش و در بازارهای خارج استفاده می شود یعنی صاحب فرش، یک قیمت حداقل در نظر می گیرد و اگر در مزایده قیمت پیشنهادی از آن پایین تر باشد، از فروش امتناع می کند.]
current standard cost U مقیاس سنجش قیمت کالای تولیدی یا مواد اولیه با قیمت پایه است
unbundled software U نرم افزاری که قیمت آن همراه با قیمت قطعه نیست
underprice U قیمت پایین تراز قیمت بازار
value added U قیمت یا ارزش افزوده شده قیمت یک محصول در بازاربدون توجه به ارزش مواداولیه یی که در تولید ان به کار رفته است
stock watering U سهام تاسیسات گرانقیمتی رابا قیمت اختیاری در بورس فروختن که مالا" به تقلیل قیمت سایر سهام منتهی شود
paasche price index U یعنی حاصلضرب قیمت و مقدار پایه بخش برحاصلضرب قیمت و مقدار درسال جاری
list price U فهرست قیمت اجناس فهرستی که در ان قیمت اجناس یا اگهی ویاکالاهای تجارتی رانوشته اند
shadow price U شبه قیمت قیمت ضمنی
last price U اخرین قیمت حداقل قیمت
normal price U قیمت عادی قیمت معمولی
quantum valebat U در مواقعی که جنسی بدون تعیین قیمت دقیق فروخته و شرط شود که قیمت بر مبنای قاعده فوق بعدا" پرداخت شود
beta software U نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد
terminated U تمام شدن تمام کردن
terminate U تمام شدن تمام کردن
terminates U تمام شدن تمام کردن
spiral of wages and prices U حرکت تسلسلی مزدها و قیمت ها مارپیچ مزدها و قیمت ها
industrial water U اب صنعتی
industrial U صنعتی
technical U صنعتی
manufacturing U صنعتی
high wrought U صنعتی
tacit collusion U حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
industrial nations U کشورهای صنعتی
industrial wastewater U فاضلاب صنعتی
industrial workers U کارگران صنعتی
industrial disputes U اختلافات صنعتی
industrial consumption U مصرف صنعتی
industrial concern U بنگاه صنعتی
industrial economics U اقتصاد صنعتی
industrial unit U واحد صنعتی
industrial union U اتحادیه صنعتی
industrial switch U کلید صنعتی
mechnical U ماشینی صنعتی
producer buyer U خریدار صنعتی
industrial revolution U انقلاب صنعتی
industrial psychology U روانشناسی صنعتی
industrial management U مدیریت صنعتی
industrial insurance U بیمه صنعتی
industrial frequency U فرکانس صنعتی
industrial fluctuations U نوسانهای صنعتی
industrial espionage U جاسوسی صنعتی
industrial electronic U الکترونیک صنعتی
polytechnical U دانشکده صنعتی
industrial unions U اتحادیههای صنعتی
industrial relations U روابط صنعتی
industrialization U صنعتی شدن
industrialization U صنعتی سازی
industrializing U صنعتی کردن
industrialism U سیستم صنعتی
industrialization U صنعتی کردن
commercial efficiency U بازده صنعتی
technological U حرفهای صنعتی
applied economics U اقتصاد صنعتی
technologically U حرفهای صنعتی
art bronze U برنز صنعتی
valve U شیر صنعتی
artificial magnet U مغناطیس صنعتی
artistical U هنرامیز صنعتی
industrializes U صنعتی کردن
industrialize U صنعتی کردن
artful U ماهرانه صنعتی
artless U غیر صنعتی
vertical union U اتحادیه صنعتی
industrial area U منطقه صنعتی
industrial building U ساختمان صنعتی
industrial building U بنای صنعتی
technical grade U خلوص صنعتی
industrial chemistry U شیمی صنعتی
plant U واحد صنعتی
plants U واحد صنعتی
polytechnic U دانشکده صنعتی
industrialising U صنعتی کردن
industrialises U صنعتی کردن
polytechnics U دانشکده صنعتی
engineering workshop U کارگاه صنعتی
trade effluent U فضولات صنعتی
an artistic production U عمل یا کار صنعتی
pilot plant U واحد ازمایش صنعتی
manufactoring tape milling machine U دستگاه نورد صنعتی
industrial electric locomotive U لکوموتیو الکتریکی صنعتی
bric-a-brac U خرده ریز صنعتی
industrial alternating current U جریان متناوب صنعتی
index of industrial production U شاخص تولید صنعتی
inartistically U بطور غیر صنعتی
decreasing cost industry U هزینه نزولی صنعتی
industrial investment U سرمایه گذاری صنعتی
industrial reserve army U ارتش ذخیره صنعتی
industrial robot U دستگاه خودکار صنعتی
industrial classifications U طبقه بندی صنعتی
art casting U ریخته گری صنعتی
industrial workers of the world U کارگران صنعتی جهان
applied economics engineer U مهندس اقتصاد صنعتی
interphase transformer loss U تلفات پیچک صنعتی
industrial capitalism U سرمایه داری صنعتی
process of industrialization U فرایند صنعتی شدن
the industrial quarter of the U محله صنعتی شهر
valve U ولو [شیر صنعتی]
producer advertising U تبلیغ محصولات صنعتی
marginal cost pricing U قیمت گذاری بر مبنای هزینه نهائی قیمت معادل هزینه نهائی
Industrial Architecture U معماری خانه های صنعتی
industrial instrument U دستگاه اندازه گیری صنعتی
industrialises U بنگاههای صنعتی تاسیس کردن
metonymical U دارای صنعتی که انراmetonym گویند
Midlands U ناحیهی صنعتی در مرکز انگلستان
articlcs of virtu U کالاهای صنعتی و کهنه وکمیاب
pastiche U تقلید ادبی یا صنعتی از اثاراستادان فن
industrial school U اموزشگاه حرفهای مدرسه صنعتی
pastiches U تقلید ادبی یا صنعتی از اثاراستادان فن
trade fixtures U الات صنعتی نصب شده
artlessly U بطور ساده یاغیر صنعتی
industrialize U بنگاههای صنعتی تاسیس کردن
industrial electronic computer U ماشین حساب الکترونیکی صنعتی
industrializes U بنگاههای صنعتی تاسیس کردن
industrializing U بنگاههای صنعتی تاسیس کردن
industrialising U بنگاههای صنعتی تاسیس کردن
technologies U اعمال دانش علمی به فرآیندهای صنعتی
industrial data collection device U دستگاه صنعتی جمع اوری داده
technology U اعمال دانش علمی به فرآیندهای صنعتی
technological U تغییرروشهای صنعتی با معرفی فناوری جدید
technologically U تغییرروشهای صنعتی با معرفی فناوری جدید
trover U دعوی مطالبه قیمت مال مغصوب دعوی مطالبه قیمت مال مورد استفاده بلاجهت
labour intensive industry U صنعتی که به نیروی انسانی زیادی احتیاج دارد
Industrial Aesthetic U [سیستم زیبایی شناختی ساختمان های صنعتی]
adobe type manager U استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
raster U سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
pot boiler U کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود
pot-boilers U کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود
pot-boiler U کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود
Industrial Park U [طراحی املاک برای استفاده صنعتی در قرن نوزدهم در منچستر]
Industrialized building U [تکنیک ساخت و معماری ساختمان های صنعتی پیش ساخته]
high Sierra specification U روش استاندارد صنعتی برای ذخیره سازی داده روی ROM-CD
pantechnicon U نام بازاری در لندن که همه جورکالاهای صنعتی دران نمایش میدهند
pantechnicons U نام بازاری در لندن که همه جورکالاهای صنعتی دران نمایش میدهند
an iconic statue U مجسمهای که از روی نمونه و مطابق قرارداد صنعتی ساخته شده باشد
din U سازمان استاندارد صنعتی آلمان معمولاگ مربوط به مشخصات ورودی ها و سوکت ها
lap U یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
lapped U یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
value added U اضافه قیمتی که در مواد خام در نتیجه عملیات صنعتی و تولیدی ایجاد میشود
beneficial occupancy U اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
panorama U تمام نما اینه تمام نما
Recent search history Forum search
1معنی field housing در محصولات صنعتی چیست؟
1 In this step that is all information in our hand, you are kindly requested to quote based on rough estimate price in this step.
1To be capable of quoting
1party all night sleep all day
2Let me know when you're done.. (kiss) Im gonna get ready for you!
2Let me know when you're done.. (kiss) Im gonna get ready for you!
1preppy
1لطفا قیمت محصولات رو برای من بفرستید ممنونه
1For drop-off and assistance with annul rent serviews
0ایا for what price ? ترجمه ی جمله ی
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com